حسین امامی- مدرس ارتباطات- قتل میترا استاد، همسر دوم دکتر نجفی، به لحاظ ارزش خبری دارای اهمیتی فوقالعاده است. در کتب آموزشی روزنامهنگاری از هفت ارزش خبری نام میبرند. دربرگیری، مجاورت، شهرت، تازگی، فراوانی و بزرگی و در نهایت شگفتی و استثنا. درباره این خبر میتوان بیان کرد هر هفت ارزش خبری بهنسبت کموزیاد در این حادثه وجود داشت. بنابراین پوشش خبری این قتل که از سوی یکی از مشهورترین سیاستمداران و مدیران سابق عالیرتبه کشور انجام شده است، علاوه بر اهمیت فراوان آن، حساسیت فراوانی را مدیریت رسانهای آن هم میطلبد و در اینباره رسانههای جمعی باید جانب احتیاط را به منظور «پوشش خبری قتل» بهکار گیرند.
پوشش رسانهای این خبر از سوی رسانههای جمعی شامل صدا و سیما و خبرگزاریها گرفته تا روزنامهها از چند منظر از جمله روانشناختی و جامعهشناختی حادثه قتل و اصول اخلاق حرفهای روزنامهنگاری قابل تأمل و به عبارتی دقیقتر، نگرانکننده بود.
از منظر جامعهشناختی، میتوان تحلیل کرد مهر تأیید دیگری بر اعتماد عمومی ازدسترفته در جامعه بود که در سالهای اخیر بیشتر نمود پیدا کرده است. البته این به آن معنا نیست که رسانهها سانسور کنند و مانع از آگاهی مردم از ماجرا باشند. بلکه خبرسازی و روایتی را که رسانههای مختلف از این حادثه دارند به رسوایی بخشی از بدنه مدیریتی و حزبی کشور تبدیل کنند تا حریف را در عرصه سیاست شکستخورده نشان دهند. در این میان، این مخاطب است که به یک قربانی بیگناه تبدیل میشود که عمری را در تصور اینکه یک فرد تحصیلکرده نخبه دانشگاهی سالم در بالاترین سطوح مدیریتی مورد اعتمادش قرار داشته است و اکنون بر اثر اشتباهی محرز و تصمیم عجولانه به قتل منجر شده است، ببیند که مثلا از سوی خبرنگار صدا و سیما مورد شماتت و سرزنش قرار میگیرد که آیا به جای قتل، شکایت میکردید بهتر نبود؟ در حالی که مسئولیت اجتماعی خبرنگار وی را ملزم میکند تحت هر شرایطی همسو با وجدان اخلاقی و مسئولیت در پرسش سؤالهای اصلی مخاطبان عمل کند و نه اینکه در مقام بازجو یا نصیحتکننده برآید.
از منظر روانشناختی نیز پوشش رسانهای این حادثه بر اساس تحقیقات اثباتشده جهانی در این حوزه، بهیقین به سلامت روان جامعه آسیب میزند. مصاحبه خبرنگار با متهم درباره جزئیات درگیری و قتل، یا کلت متهم در دست خبرنگار و شمردن فشنگها و مواردی از این قبیل حساب شده و رفتاری عاقلانه نبود. در اینباره خبرنگار زیادهروی کرده برخی از وظایف سخنگوی اداره آگاهی یا دادگاه را شخصا به عهده گرفت. بازگوکردن و به تصویرکشیدن جزئیات این حادثه قتل، به تشویش ذهنی، استرس و اضطراب سلامت روان جامعه منجر میشود.
احترام به حریم خصوصی و شئون انسانی بخشی از معیارهای حرفهای و اخلاقی خبرنگار است که در این حادثه مغفول ماند. هر شخص دیگر مثلا یک شخص سیاسی از جناح رقیب در این شرایط قرار میگرفت، آیا صدا و سیما همینگونه رفتار و برخورد و پوشش خبری را نسبت به او داشت؟ یا انتشار تصویر فرزند ۱۳ساله آن مرحومه که به سن قانونی نرسیده و گفتوگو با او اخلاقی و قانونی است؟ حتی یکی از روزنامههای کثیرالانتشار نسبت به انتشار عکس او اقدام کرده است در حالی که سردبیر این روزنامه از خود نمیپرسد فردای این حادثه این نوجوان با چه آبرویی میتواند به مدرسه برود یا در جامعه زندگی کند؟
در پایان این بحث، چنانچه بخواهیم از منظر ارتباطات سیاسی این حادثه را تحلیل کنیم، اشارهای خواهم داشت به یک دیدگاه پژوهشی در حوزه مطالعات رسانهای که تأکید دارد خبر یک گفتمان است تا در ساخت اجتماعی واقعیت مداخله کند و نه اینکه واقعیت و حقیقت را بیطرفانه منعکس کند. مکتب گلاسکوی انگلیس که شامل گروهی از استادان دانشگاه گلاسکو است، پژوهشهایی را درباره اخبار بد و جانبدارانه انجام دادهاند که نتایج آن قابل تعمیم به همه کشورهاست؛ از جمله اینکه این تفکر که تلویزیون، واقعیتر از روزنامهها به پخش رویدادها میپردازد، برداشتی نادرست است. تأکید مکتب گلاسکو بر این است که در رسانهها مفهوم بیطرفی، یک ایدئال و پوشش خبری تلویزیونی در خدمت صاحبان قدرت است که با استفاده از تکنیکهای برجستهسازی قصد دارند به خبر آنچنان که میخواهند شکل دهند. بنابراین در ذهن مخاطب این شائبه تداعی شده که صدا و سیما با پوشش گسترده و جانبدارانه این حادثه در پی انتقامگیری از یک جناح سیاسی بوده است تا آگاهسازی مردم از ابعاد آن.
http://www.sharghdaily.ir/fa/main/detail/222084