مهدی باقریان
از بزرگان ارتباطات آموختهایم که فرمودند “بحران” یک واقعیت زندگی است. بحران همیشه ممکن است اتفاق بیافتد. بحران میتواند هر کشور و هر سازمانی را در هر لحظه تحت تاثیر قرار دهد به شرطی که سازمانها و شرکتها در نحوه تفکر خود در مورد مدیریت بحران به عنوان یک عامل حیاتی کم کاری نکنند.
یک رویداد و بحران بزرگ میتواند بقای یک ملت و سازمان را تهدید کند. ما در چنین شرایطی قطعا باید راه صداقت، شفافیت و پاسخگویی را در پیش بگیریم و در هر کجا و هر زمان که لازم باشد اطلاعات درست را در اختیار مردم قرار دهیم. هر چه یک بحران بزرگتر باشد آمادگی و پاسخگویی هم باید بیشتر باشد. اگر یک سازمان “برنامه مدیریت بحران” نداشته باشد عواقب چنین بحرانهایی را میتواند با یک واکنش فعال، سریع و دقیق و اطلاعرسانی درست و شفاف به حداقل برساند.
متخصصان ارتباطات و روابطعمومی در شرایط بحرانی علاوه بر آمادگی و داشتن برنامه، باید مجموعه کاملی از خدمات را در زمینه تابآوری استراتژیک و مدیریت بحران ارایه دهند. همچنین باید برنامههایی را برای سازمانهای خود ارایه کنند تا افراد، سیستمها، ساختارها و رهبران برای مقابله با بحرانها آماده باشند.
رویکرد متخصصان ارتباطات و روابطعمومی معمولا با شناسایی و آمادهسازی ریسکهای استراتژیک آغاز میشود و با ارایه مجموعهی کامل و گستردهای از خدمات و پیشنهادها شامل (خدمات آمادگی در برابر بحران، شامل پژوهش، تدوین برنامه، ارزیابی، مشاوره، آموزش، شبیهسازی و تمرین)، (برقراری ارتباطات، اطلاعیابی و اطلاعرسانی درست و پاسخگویی شفاف به بحران در زمان واقعی)، (بررسی و بازیابی پس از بحران) و (تابآوری سازمانی و تداوم فعالیتهای جاری) ادامه مییابد.
شرکتها و سازمانهای “بسته” با توجه به طبیعت ذاتیشان معمولا تمایل دارند تصور کنند که از هر خطری مصون هستند و به همین دلیل علیرغم خطرهای آشکار مرتبط با بحران، یعنی آسیب به خوشنامی کشور و سازمان و فرد و حتی اعتراض و انقراض، برنامه و راهبرد مشخصی ندارند و البته تعداد کمی از آنها فکر میکنند اصلا به چنین راهبردی نیاز ندارند و به همین دلیل به پروپاگاندا و آپارتاید رسانهای روی آورده و فکر میکنند با دروغگویی، تحریف، توجیه و تقطیع میتوانند افکار عمومی را کنترل و اقناع کنند.
(اصولا افکار عمومی و آزادی بیان و رسانهها در “سازمانهای بسته” محلی از اعراب ندارد.)
با توجه به اینکه در این گونه سیستمها، قانون، مرجعیت خود را از دست داده، اقناع افکارعمومی به هیچ طریقی امکانپذیر نیست و در نتیجه، استراتژیِ پروپاگاندا دستآویز قرار میگیرد و نتیجه، آن میشود که در سالهای اخیر شاهد آن در کشورها و سازمانهای مختلف از جمله کشور عزیزمان ایران بودهایم.
هیچ سیاست مدیریت بحرانی هرگز نمیتواند خطر وقوع خطر را به طور کامل از بین ببرد بنابراین، گنجاندن پروتکل جلوگیری و پیشگیری از بحران در استراتژی مدیریت بحران یک سازمان و شرکت از اولویت بسیار بالایی برخوردار است.
آخر اینکه طراحی و تهیه یک جعبه ابزار مدیریت بحران برای حمایت از مدیران، رهبران و متخصصان در واکنش به بحران و حفظ اعتبار و خوشنامی یک سازمان و کنترل بحران به روش علمی و حرفهای و همچنین اقناع مردم از طریق پاسخگویی شفاف قطعا از اهمیت تعیینکنندهای برخوردار است که باید به طور جد مورد توجه قرار گیرد.
۱۱ آذر ۱۴۰۱